۱۳۹۰ شهریور ۵, شنبه

نادانِ صرف ونحو معلوم است که لازم و متعدی نمی‌داند.

سخت است. یا باید نباشم یا خودم نباشم. نباشم آزرده‌ام. خودم نباشم آزرده‌ام. بحث بر "سر تجاوز به"  یا "تجاوزِ از" فاعلِ این فعلِ لعنتی است. تجاوز از فاعلِ فعلِ لازم به مفعول را می گویم. آزردن را.

۱۳۹۰ مرداد ۳۱, دوشنبه

غرب‌زده‌گیِ ذهنِ عیاش یا در بابِ نمکِ بیهقی خوردن و نمکدانِ دهخدا شکستن

داشتم تاریخ بیهقی می خواندم و مستغرق در موجِ کلام. واژه‌ای سخت بیگانه آمد. یارانه گشودم به قصد گشایشِ معنا. در ذهن دهخـ ... و در واقع thef… تایپ کرده بودم. گاهی طول کشید تا دریافتم صفحه‌ی لغت‌نامه انگلیسی را گشوده‌ام.

۱۳۹۰ مرداد ۳۰, یکشنبه

خودخواهیِ بودار

گفتم: دیگه این عطر رو نزن، منو به یاد لحظهٔ خوبی میندازه که حالا دیگه تصویری ازش ندارم. بذار همون‌جور بمونه، شاید یه روز تصویرش پیدا شد!

گفت:چه خوب که گفتی، هر روز یه عطر جدید می‌زنم که به جای همشون تصویر خودم جانشین بشه!

با خودم گفتم جای شکرش باقی است که بعضی‌ خاطره‌هایم بوی عرق می‌دهند.

۱۳۹۰ مرداد ۲۷, پنجشنبه

فرکانسی بالاتر از باردرهفته

هرهفته پنج‌شنبه‌ها حوالی عصر با بچه‌های دانشکده جمع می‌شویم و قهوه می‌نوشیم. عصرهای زیادی در راهرویِ منتهی به محلِ قرار فکرمی‌کنم کاش حال بهتری داشتم، حالا که قرار است خیلی از دوستانم را ببینم.

امروز توی همان راهرو و در همان حال و هوایِ مشابه بودم که یادم آمد کم و بیش دو سالی است هر هفته، هر پنج‌شنبه همین طورم. با این همه نمونه‌برداری هفتگی باید زودتر نتیجه می‌گرفتم که آدم غمگینی‌ شده‌ام.

پی‌نوشت:‌ نرخ نمونه‌برداری نایکوییست را هم در نظر گرفته‌ام. احوالاتم این چند سال خیلی کند-تغییر شده‌اند. جز موارد نادرهیچ‌چیز آن‌قدر هیجان‌انگیزبه نظر نمی‌رسد که حالم را دگرگون کند. مدت‌هاست فرکانسی بالاتر از باردرهفته ندارم.

سماجت در آزردن

از دیدِ خودش تلافی کرده و ایده‌هایی را که تو ازشان دم می زنی جلویِ چشمت جامهٔ عمل پوشانده تا طعمِ تلخ‌ آثارشان را بچشی.
تو هیچ احساس بدی نداری و هنوز هم به حرف‌هایت معتقدی.
او با معیارهای خودش کار اشتباهی انجام داده و معذب است. تمام تلاشش را می کند که ثابت کند تو آسیب دیده‌ای یا حداقل آزرده شده‌ای. تنها در این صورت است که کارش از دید خودش موجه می شود.
سماجتش در بیان این پرسش که " ناراحتی؟" آزارت می دهد. بار آخر با لحن قاطعی می گویی :" گفتم که، ناراحت نشدم." او تأییدی را که دنبالش بوده می گیرد و با پوزخند می گوید: " از لحنت معلوم است که اصلا ناراحت نشده ای!" و می رود که با وجدان آسوده بخوابد.
حجمِ آزاردهنده‌ای شبیهِ بغض در گلویت شروع می کند به بزرگ شدن.

۱۳۹۰ مرداد ۲۲, شنبه

در بابِ تمایلاتِ قبیحه به کارتن‌خوابِ محل

آدم‌ها کارتن‌خواب که می‌بینند دو نوع واکنشِ بسیار ناشبیه به هم بروز می‌دهند:
عده‌ای خوشحال می‌شوند که میزان بدبختی‌شان از حجمِ بدبختیِ کارتن‌خواب رؤیت شده کمتر است و مذهبی‌ترها خدایشان را شکر می‌کنند. و همگی‌ زودتر راهشان را می‌کشند و می‌روند تا مبادا بوی کارتن‌خواب بگیرند.
دیگرانی هم هستند که مدتی خیره می‌شوند به خنزر‌پنزرهای طرف و امیدوارند نگاهشان به هم گره بخورد و در صورت مواجهه با ‌بی‌محلی به خود می‌گویند: " یادم باشد کارتن‌خواب که شدم به آدم‌هایی که از کنارم می‌گذرند با محبت نگاه کنم. طلفکی‌ها گناه دارند ". برای این دسته بوی کارتن‌خواب یادآورکولیان لورکایی‌، زخمه بر ساز، لندن و غیره است.
قدم زدنِ دوستان از دو سنخِ متفاوتِ فوق‌الذکر در محله‌ٔ کارتن‌خواب‌های شهر نه تنها لذتِ هر دو را زایل می‌کند، بل شبهاتی در بابِ سلامت روان به میان می‌آورد!

۱۳۹۰ مرداد ۱۷, دوشنبه

مردم‌آزاری از نوعِ دل‌چسب

ظهر بود و برخلافِ عادت خوابم برده‌بود. خواب دیدم زنگ در صدا می‌دهد. نه از این زنگِ آیفون‌های تصویری که هویت زنگ زننده را با به نمایش گذاشتن‌اش مخدوش می کنند، از آن‌ها که فشار دست و اشتیاقِ طرف را از امتدادِ زنگ و تعداد تک زنگ‌ها و زنگ‌های خفهٔ میانی می‌شود حدس زد. نزدیک بودی. پشت در خانه­ام زنگ می‌زدی و من از شوق دیدارت از خواب پریدم.

۱۳۹۰ مرداد ۱۳, پنجشنبه

Periods

چگونه بگویم. چیزی مثل ظرفِ پر از آبی که تکان می‌خورد، که اگر بریزد حیف می‌‌شود، که خنک و دلچسب است، در دلم وول می‌خورد. دنبال کسی می‌گردم که بغلش کنم و آب را به زور در حلقش بریزم. بعد هم در دم، دلم خالی می شود. اصلا خشک می شوم مثل یک تکه چوب. بعد باید کنجی دور از همه در خودم چمباتمه بزنم و هی چشم‌هایم در تنهایی دو دو بزنند و دست‌هایم بال بال و دلم پر پر، تا همه چیز را فراموش کنم. تا ظرفم دوباره پر شود، تا ته دلم دوباره آبی قُل بزند و روز از نو و روزی از نو.
درست مثل عادتِ ماهانه. نه این که از روی عادت باشد یا ماهانه. نه. فقط زخم می‌زند و خون به جگرم می‌کند. نه بارور می‌شوم، نه یائسه. فقط خون به جگرم می‌کند. همین.